بنیتای قشنگمبنیتای قشنگم، تا این لحظه: 12 سال و 15 روز سن داره

دختر بی همتای ما

10 ماهگی بنیتا عسل

دختر ناز و قشنگم امروز تو دهمین ماهگرد تولدت رو پشت سر گذاشتی و این یعنی دیگه بزرگ شدی و به جمع دو رقمی ها پیوستی عزیز دلم!! بنیتا نفسم از زمانی که به دنیا اومدی و با اومدنت رنگ تازه ای به زندگی مون دادی تمام لحظات باتو بودن برای ما شیرین بود ولی شاید به جرات بتونم بگم این ماه یکی از بهترین روزهایی بود که باتو گذروندیم..چون توی این ماه انقدر شیرین کاری های جدید از خودت نشون دادی و مارو سرگرم کردی که اصلا نفهمیدیم زمان چه جوری برامون گذشت! واقعا حیف که برای ثبت این لحظه های زیبا فقط نوشتن کفایت نمی کنه و من دوست داشتم می شد تمام این روزهارو به صورت تصویری ثبت می کردم تا خودت وقتی بزرگ شدی ببینی چه دلبر شیرینی بودی عشق مامان.. روز...
24 بهمن 1391

مسابقه

سلام عزیزان ..من از طرف دوستای وبلاگی گلم متین جون و آوید جون به یه مسابقه دعوت شدم در این مسابقه  ازمون در مورد اینکه هدفمون از ساخت وبلاگ برای کوچولومون و اینکه چرا وبلاگمون رو دوست داریم سئوال می شه من در جواب سوال اول می تونم بگم که هدفم از ساخت وبلاگ برای بنیتا جونم مثله اکثر دوستان این بوده که بتونم خاطرات قشنگ کودکی دخترم رو جایی ثبت کنم که هم دسترسی بهش راحت باشه و هم با گذشت زمان فرسوده و یا خراب نشه که به نظرم تنها جایی که همچین شرایطی رو داره دنیای مجازیه اینترنته.. در مورد سوال دوم هم باید بگم از اونجایی که من این وبلاگ رو برای پاره تنم و زیباترین دلیل زندگیمون ساختم پس به طبع از اینکه در جایی می تونم ا...
20 بهمن 1391

توهم یا واقعیت؟!

سلام عشق مامانی..می دونی امروز که داشتی برام از ته دل و با دهن باز می خندیدی و منم داشتم مثله همیشه لثه هات رو چک می کردم ببینم خبری از دندون هست یانه یه دفعه دیدم لثه کوچولوت یه ذره برآمدگی داره و وقتی دست کشیدم روی لثه ات حس کردم یه کم زیرش سفته ..منم که چندماهه منتظر همچین صحنه ای بودم کلی ذوق کردم و زودی به بابایی ت زنگ زدم و جریانو گفتم...ولی می دونی چیه بابا زود گفت حیف دلم خیلی برای خنده هاش با اون لثه های بی دندونش تنگ می شه ...منم فکر کردم واقعا هم همین طوره ها! آخه خندیدنت حتی جیغ زدنت وقتی دندون نداری خیلی بامزه ست و  دل آدمو می بره.. دختر نازم شاید این آخرین روزایی باشه که بدون مرواریدای کوچول...
11 بهمن 1391

سرگرمی های بنیتا عسل

دختر نازم این روزها علاقه زیادی به عمو پورنگ پیدا کردی ..جوری که وقتی آهنگهای عمو پورنگ رو برات می ذاریم دیگه به هیچکس توجه نمی کنی ..با آهنگاش نانای می کنی دست می زنی و وقتی تموم می شه به من نگاه می کنی یعنی بازم برات بذارم!!تازه مامانی هم از این فرصت استفاده می کنه و همون موقع بهت غذا می ده و تو فقط در این مواقعه که همه غذات رو می خوری عزیزم یکی دیگه از سرگرمی های عشقم اینه که همش تو آشپزخونه تو دست و پای من باشه بره در سطل آشغال رو باز کنه و منو حرص بده, بره سبد سیب زمینی پیازها رو چپه کنه ، ظرفارو از تو ماشین در بیاره و بریزه رو زمین ،وقتی مامان دستکش دستشه همش بزنه به پای من که یعنی دستکشاتو در بیار بده به م...
3 بهمن 1391
1